فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
اول : و گفت معنیِ وَ لا تُحَمِّلنا ما لا طاقةَ لَنا بِه
[ و آنچه را که طاقت نداریم ، بر ما تکلیف مکن / بقره ، ٢٨٦] پناه خواست از فراق.
ذکر شیخ ابوعلی دقّاق.
تذکرة الاولیاء . عطار نیشابوری.
دوم:و حکمت در این زاری ، آن است که دریای رحمت می باید که به جوش آید . سبب ، زاریِ توست. تا ابرِ غمِ تو برنیاید، دریای رحم نمی جوشد.
از مقالات شمس تبریزی . تصحیح و تعلیق محمدعلی موحد.
سوم :
با بویزید بسطامی-ره- گفتند: کیف الطریق الی الله؟گفت: خود را در درون دوستی از آنِ او ، جای کن!
گفتند: آن گاه چه بود و این حدیث چه معنا دارد؟
گفت: زیرا که او هر روز هزار بار در دل دوستان خود نظر کند. باشد که یک باری در دل دوستی نظر کند و تو خود را در دل او جای کرده باشی، به تبعیتِ دلِ او، دل تو محلّ نظرِ عنایت گردد. و تو را خود در همهی عمر این بس بود.
نامه ی یکصد و نهم از نامه های عینالقضات همدانی.
به اهتمام دکتر علینقی منزوی و دکتر عفیف عسیران.
چهارم :و گفت: «از وقتِ آدم - علیه السلام - تا قیامِ ساعت، آدمیان از دل می گفتند و می گویند. و من کسی می خواهم که مرا وصیت کند که: دل چیست؟ یا چگونه است؟ و نمی یابم ».
ذکر علی سهل اصفهانی .
تذکرة الاولیاء . عطار نیشابوری
پنجم :
نقل است که یکی در مجلسِ او برخاست و گفت : دلْ کدام وقت خوش بوَد؟ گفت آن وقت که او ، دل بوَد.ذکر جُنَید بغدادی.
تذکرة الاولیاء . عطار نیشابوری.
- ۹۶/۰۱/۰۲