تو در انتظار ننشسته ای چه دانی؟
گفته بودم که مارکوس اورلیوس مستخدمی داشت که کنارش راه می رفت ،تا زمانی که مردم ستایشش میکردند مدام در گوشش زمزمه کند :تو یک انسان معمولی هستی ...تویک انسان معمولی هستی؟!
باید یک نفر را استخدام کنم که مدام درگوشم زمزمه کند :دوستت ندارد ...دوستت ندارد ....
بچه گی نسل ما با مفهوم کوپنی شکل گرفت . همه چیز سهمیه بود !
پنیر .نفت .شکر و قند .دفتر . مرغ .پارچه... هرچیزی که به آن برای گذران زندگی نیاز داشتی . آن موقع هم خیلیها بی نوبت و خارج از سهمیه دریافت می کردند .
جنگ تمام شدولی این مفهوم و مدل زندگی ادامه داشت، حداقل برای من ادامه داشته است. بعد هم آزمونهای الهی یکی بعد از دیگری شروع شد . کنکورهای سنگین، آزمونهای استخدام . سهمیه های داخل هر مفهوم زندگی...
حالا که کار می کنم ، و نه جنگ است سهمیه کلمات برمن بسته اند .
روزی دو حرف ،بچه خوبی باشم سه حرف سهمیه من است . از آن طرف که فرموده بودند، راه کاروان باز است برای من !
- ۹۶/۰۳/۲۶