دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد / ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ
۱. مادربزرگم حرفهای مغز دار زیاد داشت، در چنته اش.
حالا این مغزها گاهی تند و تلخ بود ولی حقیقت بود . برای همین خیلی از همان حرفها را نمی نویسم و نمی گویم.
این را گفتم که بگویم در باب ترس از عکس العمل های مردها جمله ای داشت منشوری که نمی شود گفت .
اما پانزده دقیقه صحبت با صدای گرفته یار و اعلام پشتیبانی از شما و دعوت -به منزل که البته ما مهمان یک مهمان پذیریم، حال و ترس آدمی را خوب می کند، چه برسد به دیدنش بعد از بیش از سالی که گذشت...
۲. درد خود را به طبیبان بنمودم ، همه گفتند:
روی معشوقه همی بوس، که عشق است و جوانی
اوحدی مراغه ای- بابِ کمیسیون پزشکی، معشوق درمانی، بوس به شرط بهبود
۳. ای دل ... حالم همی بین ...
- ۹۶/۰۳/۳۰