نون و القلم
نون و القلم ...
من کلمات را دوست دارم. کلمات بودند که من را با تو آشنا کردند، من را به تو رساندند، من را روبروی تو نشاندند.
کلمات را که از من بگیرند نه با تو حرفی برای زدن دارم، نه با خودم، نه با تو درد ودلی دارم، نه با خودم، نه از تو شکایتی دارم، نه از خودم.
کلمات همه چیز من هستند.برای همین از راه که می رسم، همیشه کلماتم را همراهم می آورم. زیاد هم می آورم، می چینم روی میز، میریزم در چای و آب، مثل آب به صورتت می زنم، مثل سرمه به چشمت می کشم، مثل آغوشبه گردنت می آویزم، مثل بالش میگذارم زیر سرت، مثل پتو میکشم روی بدنت.
آنوقت جل و پلاسم را هم که بخواهم جمع کنم اول کلماتم را جمع می کنم. میریزمشان در چمدانم، هر چه جا نشد، در جیب پنهان می کنم، هر چه باقی ماند می سپارم به باد. وقتی می روم کلمات را هم می برم.
من با کلمات می آیم، من با کلمات می روم، قسم به همین قلم.
- ۹۶/۰۴/۱۵
ارتکاب منی
بی منی !در منی / که من تنهاست
خود تمامم / خدام
و ماه این گلوله برفی اینجاست
جایی درست بین دو کتف رز به درم !
دلم برای نوشته هات تنگ شده بود . خوب است که باز می نویسی پر از کلمه باشی عاشقانه