جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

آرزوی دیدار

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

۱. هربار که اینطور باران رگبار می شود روی سقف و در و دیوار و لباس و آدمها؛ هربار که پا خانه می گذارم و لباسهایم را آویزان می کنم خشک شوند و می روم داخل تخت و سر بر آرامش می گذارم، هربار برای سقف بالای سرم و چهار دیواری این منزل خدا را شکر می کنم؛ وته دل آرزو می کنم هیچکس بی سقف خانه نمانده باشد.


۲. یک خاطراتی هم هست که هنوز اتفاق نیفتاده، ولی تو در ذهنت زندگیشان می کنی. بعدها همینها واقعا اتفاق می افتد و تو دوباره زندگیشان می کنی.



۳. این روزها برای هر کار کوچکی و یا سفارش دادن کاری، همه حق دلالی می خواهند، شما چطور؟!




۴. دلم می خواست بسطام بودم. دوباره دو رکعت نماز بخوانم و سلطان العارفین را بخوانم که 

گر در روزی هزار بارت بینم                     در آرزوی بار دگر خواهم بود


  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی