دوستت داشتم و دارم
دقیقاً این تو هستی که نمیتوانم با تو حرف بزنم... این تو هستی که نمیتوانم ببوسمت...
برای اینکه دوستت داشتم، دوستت داشتم و هنوز هم دوستت دارم!
- ۰ نظر
- ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۴۵
دقیقاً این تو هستی که نمیتوانم با تو حرف بزنم... این تو هستی که نمیتوانم ببوسمت...
برای اینکه دوستت داشتم، دوستت داشتم و هنوز هم دوستت دارم!
چرخ زمان می چرخد و روز پایین پای آدمها می غلطد.
و روزها چگونه پشت سر هم و به شتاب می گذرند؛ شفق، فلق، گذر خورشید و گذر ماه از پی ماه.
بچه ها مرد می شوند، موهای سیاه سپید می شوند، زمان خطوطش را روی چهره ها می کند.
دریاها خشک می شوند، کوهها لخت می شوند و باز از نو رستاخیز زمین برپا می شود.
خداوند قادر متعال است. رنج مرا به من داده، اندوه مرا بیشتر می کند ، آنچه خواسته ام داده و برخی را هم به تمامی از من گرفته.
برای من اینگونه می خواهد.
۱.کلام ترسناک است... وقتى به کسى میگویى دوستش دارى، وقتى به کسى میگویى دیگر دوستش ندارى... مىتوانى کسى را از نو بسازى، یا نابودش کنى... با یک واژه، با اصوات، نیرویى هولناکتر از هر سلاحى، در دهان هر یک از ما...
۲.خداوند است که صبر دارد، آدمی صبور نیست.
دیگر نمی شود بیش ازاین منتظر همه چیز ماند.
حتی امیدهای منقوش دنیا نیز دیگر آدم را فریب نمی دهد...