از دست بشد عمر چه تقدیر کنم؟
یک دوره طولانی از زندگی برای هرکاری تلاش کردم.
درس خواندم، تجربه کردم.
نتیجه اما، به فاصله یک بند انگشت، نشدن آن کار بود.
سال نودوشش ورق برگشت.
حالا کارها می آمدند و خواسته می شدم و من باید بین بهتر و بهتر تر یکی را انتخاب می کردم.
در راستای چرخش در به همان پاشنه سال قبل، حالا موافقت کردند برای کار در سفارت و من ۷ ماه است که کار خودم را شروع کردم.
نشستم به لیست کردن اولویتها و خواسته هایم .
و نشستم لیست تر کردم مزایا و معایب هرکدام از کارها را.
دو پروژه تولید و بسته بندی خشکبار و چای در دست اجرا دارم.
باضافه اینکه محل کار هرموقع بخواهم می آیم و می روم و دلبخواه می پوشم.
حالا اینها را اضافه کنید به استرسی که ندارم و غیره...
فکرتر می کنم حکایت خواسته های ما از دنیا و داده های دنیا در زمان های غلط حکایت قدیمی مادربزرگم است که می گفت:
حنای بعد از حنابندان را به دست نمی مالند.
جای مالیدنش می شد حوالی ماتحت و حومه!
- ۰ نظر
- ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۲۴