جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ

برای منی که بزرگترین عشق زندگیش را در دنیای مجازی یافت ،نقد این دنیا و گفتن از بدیهایش کمی مسخره است . 

راستش پیداکردن شما بزرگترین شانسی بود که در  طول زندگیم  به من اعطا شد البته بجز  داشتن چال کنارلبهایم که دوستشان داری و موقع بوسیدن آنجا را بیشتراز لبهایم می بوسی.

فکرهای زیادی داخل ذهنم هستند ،  خودم می دانم که هیچکدامشان به درد نمی خورند . چون کاری درجهت منافع من از پیش نبرده اند . فکر کنم باید یک دفتر حافظ مدافع ، خودتان برایم تاسیس کنید . 

دیگر اینکه یادم نمی آید این اواخر دلم برای چه کسی خیلی تنگ شده است، بجز شما . حتی افکار جنسی ندارم . یعنی غیر از دستهاتان که غیبتش مرا چون یهودای آواره ، سرگردان این شهر کرده است ، و شانه تان که سرم را بگذارم رویش و صدایتان را گوش کنم و عطرتان را به سینه حفظ کنم ، میل دیگری در من نیست ،حتی دلتنگی .

با شما که هستم دلم برای هیچ کس تنگ نیست . حتی مادرم که فکر کنم تنها آدم قابل تکیه برای من است . 

شما؟ 

راستش هنوز نمی دانم میشود تکیه کرد یا نه . 

یعنی اصلا آدمها بایدبه عشق زندگیشان تکیه کنند ؟ یا تکیه کردن اولین قدم برای نابودی یک رابطه بین زنی است که عاشق مرد است و مردی که نمی دانم زن را یکخرده دوست دارد یا نه . 

چرا نوشتم نمیدانم ، چون آخرین بار که پرسیدم «هنوز هم من نفحات صبح زندگیتان هستم » جواب ندادید . 

این جواب ندادن هاتان مثل توبیخ معلمهاست که دانش آموز را شرمنده و سرخ می کند و تا چند روز آدم دلش نمی خواهد خودش را در آینه ببیند چه برسد دیگران  نگاهش کنند . 

خوب یک مرد باید بلد باشد حرفی به زن بزند که هم دروغ نباشد هم زن را خوشحال کند . چون زن هم ربات نیست و مثل باقی زنهای زندگیتان آدم است . یک چیزی به اسم احساس دارد و با اینکه مغرور است و به روی خودش نمی آورد خیلی چیزها هست که دلش می خواهد با شما تجربه کند . 

یک قسمت ماجرا هم خودم هستم . تا بوده اعتماد به نفس داشتم . خودم فکر میکنم برایتان جذاب نیستم . 

دیگران میگویند زنانگی ات را بیشتر کن . بیشتر بخواه . بیشتر بگو ، بیشتر فشار بیاور و...

ولی خودم نمی دانم اصلا تاکتیکها و سلاح ها بدرد می خورد یا نه ؟ 

یا اصلا برای اینکه کنارم باشی ،  همسفر و دوست زندگی ام باشی ، باید بروم دنبال همان کارهایی که خودتان به خانواده ها درس می دهید ؟ 

نه 

 حوصله اطوار و تکنیک و تاکتیک های نخ نما ندارم . همیشه هم با شما صادق و عاشق بودم . 

حالا هم چیزی نمی خواهم . 

 مثل همان دعایی که چند شب  با خدا داشتم . 

خدایا می دانی خودت که جز او از تو چیزی نمی خواهم . 

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی