جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۸ ب.ظ

شما به کسی که بعد از چهارسال عاشقی بگویید حرفی ندارم بزنم، 

بعد هم ابراز علاقه را به اصراری که کلافه می کند تعبیر کنید، 

بعد کاری کنید که ترکتان کند، دوماه بعد تلفن می زنید حالش را بپرسید؟

 عید تبریک بگویید؟

اینطوری باعث میشوید سرکار با ریمل پخش شده و اشکهای روان مثل احمقها بنظر بیاید.


من بودم برای کسی که در چهارمین دیدار، رابطه را به آره ای در میان فرو رفته تعبیر کنم، بعد بگویم آنطور که دوستم داری دوستت ندارم، و بگویم از اول هم دانستم رابطه ته ندارد، برایش تره خرد نمی کردم. 

زنگ بماند جای خودش. 

  • Jahan Jan

چراغ رابطه خاموش است

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۴۷ ق.ظ

بعد از آقای ح، دفتر رابطه را بسته ام..

یک محاسبه سرانگشتی نشان داد، از آدمی که فکر می کنی با خیلیها فرق دارد، اما بوقت منافع، راحتی، سختی و راستی و دوست داشتن، برایش یک فقره اصل پایین تنه مطرح بوده، بعد هم بعد از دو سنه عاشقی چهره به چهره و دو سنه عاشقی از راه دور، بدون لرزش صدا و لکنت بگوید آشنای منی، و بعدتر بگویدت، آنطور که مرا دوست داری دوستت ندارم و این رابطه ته نداشت از اول می دانستم، اما این از اول داستن را دو سال کش داده، فاتحه باقی را باید خواند.

خواستم بگویم روانشناسی که مشاوره خانواده تدریس می کند، نخواستن را بعد از دوسال بفهمد، وای به حال آدم معمولی هایی که سوادش را ندارند. 

یعنی می بینید یکهو بعد از ده سال زندگی و دو فرزند، همسر فرضی  حین خاراندن سر بگوید نمی داند اصلا این زندگی را می خواهد یا نه! 

عطای رابطه را بخشیدیم به لقایش. 


  • Jahan Jan

آنا ارید یا حبیبی

پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۵۴ ب.ظ

"وأَنا أُریدُ، أُرید أَن أَحیا، وأَن أَنساک، أَن أَنسى علاقتنا الطویلة.


می‎خواهم، می‎خواهم که زنده بمانم، که تو را از یاد ببرم، و از یاد ببرم دوستیِ دیرینه‎مان را... "


چندروز است مدام چهره آقای ح می آید جلو چشمم. نه اینکه من به او فکر کنم. 

در حال کتاب خواندن، کارکردن، صحبت بامشتری،یا خواندن پیامهای تبلیغاتی، یا موقع برگشتن به خانه، یا آمدن به سر کار، حتی داخل ماشین، ناگهان دستی می آید و افسار ذهن و فکرم را میگیرد و برم می‌گرداند به سمت او. 

متاسفانه از بین تمام خصائص خوبی که نداریم، این لج کردن و قهر کردنمان از همه جدی تراست. 

شاید چون باور نداریم که آدمها همینطوری مثل باد یک حرفی بپرانند و منظور و هدفی نداشته باشند. 

حالا اگر احیانا ازاین مدل حرفها چندباری از دهانشان دررفت،آن وقت می رویم به مود لج کردن و قهر و ازاین مود بیرون آوردن مان کمی زیادی زحمت دارد. آن هم که به حمد الله هیچ کس تاحالا تلاش به رفع این مدل کدورتها نکرده.

امروز مچ خودم را گرفتم، وقتی درحال ریسه کردن ویژگی های ناراحت کننده آقای ح بودمم.


  • Jahan Jan

آدم نفهم

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۱۷ ب.ظ

روایت است :

طرف می رود خواستگاری، پدر دختر با مهربانی به پسر می گوید، خجالت نکش حرف دلت را بزن.

پسر هم نه برمی دارد نه میگذارد، میگوید فلان چیز می خواهم! 

بجای فلان چیز هم اصل جنس را نام می برد!

حالا حکایت اغلب مردهاست. 

تا خودشان را معرفی می کنند میروند سراغ اصل مطلب. 

بطور مثال: بسم الله الرحمن الرحیم

فلان اسم قلابی هستم، این هم عکس قلابی، فلان چیز می خواهم و الی ماشاالله...


اما از آنجا که ما نوه مادربزرگم هستیم و همیشه جوابی در آستین داریم و عمرا درجواب دادن کم بیاوریم، این افراد را با توجه به مد شدن رابطه با محارم، حواله میدهیم به مادر خواهر خودشان. 


از بالای همین منبر نصیحت داشتیم، که اندیشیدیم آدمی که فلان غریزه اش بیشتر از عقلش کار کند حرف نمی فهمد. 

بیخیال شدیم.

  • Jahan Jan

عقوبتی که من اندر جدایی تو بدیدم

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۴ ب.ظ

ابتدا رنج می بری. 

حالا کمی بیشتر یا کمتر...

بعد از آن، جدایی ها عادی می شوند، 

جدایی پشت جدایی...

دیگر کم کم می فهمی، زندگی جمع شدن نیست، جدا شدن است.

  • Jahan Jan

تیر خلاص

يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۴ ب.ظ

ما کشتهء جملاتیم 

از لب کسانی که روزی آغشته به عطر دوستت دارم بود و بارها بوسیده اند مارا...

ما کشته جملاتیم و هر بار می میریم...

یکبار به وقت شنیدن بعضی جملات، یکبار کشته حرفهایی میشویم که نگفته اند...

  • Jahan Jan