جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

خاطره

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ

نشسته بود اخبار نگاه میکرد . 

ظرفها را شسته بودم ، چای دم کرده بودم داخل قوری و میوه های شسته را گذاشتم داخل بشقاب و نشستم کنارش.سرم را گذاشتم روی گودی میان بازو و سینه اش. عطرش را کشیدم داخل ریه هایم . 

دستش را دورم گرفت و پیشانیم را بوسید . 

زمان آنجا ایستاد...

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی