جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ

 بی گمان فلسفه قربان، سر بریدن نیست. دل بریدن است. دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری. دل بریدن از هر چه تو را از او می‌گیرد، می‌خواهد شادی باشد یا غم. وصال باشد یا فقدان. نور باشد یا سیاهی.
خدایا، خودت شاهدی که تنهایی، همه دارایی ماست. چشم های سُرخ مان است زیر دوش آب ، بالش های نم دارمان وقتی که گم شده ای برای بار پنجاه هزارم به خاطرمان می آید و پاهایمان که سست می شود با شنیدن عطر غریبه ای از کنار. ماها، تنهایی مان را آورده ایم برای قربانی. تنها چیزی که به آن تعلق داریم. تنها چیزی که جزئی از ما شده و شاید همه ما.

بیا و این بار، بحق همه برگ های تازه رُسته، گوسپندی نفرست. بگذار این تیغ تیزِ در خون خوابیده و این نیشتر آخته به آتشِ دل، بی محابا بِبُرد. بخواه که این اندوه طولانی، این سکوت بی پایان، این هجوم شور قطره های بارانی به گونه ها پایان یابد. به فرشته هایت بگو که دستمان را بگیرند و لرزشش را پنهان کنند در ذبح ذبیحی چنین وفادار و ماندنی؛ که این نواده های بی قرار ابراهیم، تشنه وفا به عهد دیار دیرین اند.
قصه ات اما؛ اگر بی پایان می مانَد، آدمی بفرست که انتظارِ غم انگیز آرمیدن در آغوشِ رفیقی آشنا، ما را کشت....
.
.
.
عیدتان مبارک.
#مرتضی_برزگر #morteza_barzegar
اینستاگرام: morteza.barzegar

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی