نارنجی
غیر از پدرم که می توانست دست راست رضاخان باشد در دیکتاتوری ، مردهای دیگر فامیل و دوستان که دیدم زن دوست بودند و کل فرماندهی کل قوا را به همسرشان اعطا نموده و خود تا حد تدارکاتچی زندگی نزول کردند .
از پدربزرگم تا دایی و شوهرخاله و عموهای ناتنی و شوهر عمه ها. حتی وقتی شوهر خواهرم دربسیاری موارد کوتاه می آید میگوید حوصله بدخلقی و غرغر و «زندگی به کام زهرشدن» توسط همشیره را ندارد
آن چیزی هم که مرا شرمنده می کند ، مردانی هستند بشدت مهربان و ملایم و دوست داشتنی و مودب که همسرانی چون «اژدهای غران ، ببر پنهان » دارند که ، حتی دربرابر جمع و اقوام و فرزند ازاین بانوان خشن متحمل انواع خشونت زبانی و تحقیر میشوند و در حد خودپرداز که وظیفه تامین مالی « هرچه بیشتر بهتر » دارند ،پایین آورده میشوند .
امان ازاین زنها که این روزها چند نمونه اش را زیاد دیدم.
اینها را هم گفتم که بگویم خشونت چیز زیبایی نیست ، نسبت به هرچیز . نه فقط به زنها ، به کودکان ، به مردان و به هر چیزی که جاندار است .
- ۹۵/۰۹/۰۶