نیست نشان زندگی تا نرسد نگاه تو
۱. غالبا این طور است که ما به او فکر میکنیم همان اندازه که به اکسیژن برای حیات فکر میکنیم ،
و او به ما فکر میکند همان اندازه که به خارش نوک انگشت کوچک دست راستش فکر میکند ،
هر دو به هم فکر میکنیم اما «اولویتها»، اولویتها حقیتی انکارناپذیرند ،
و البته در گذر روزها و تکرارهای ملالآورش، خوب که بنگریم «تبدیل به عادت شدنِ» خاصی در هر دوی اینها وجود دارد.
۲. دوست دارم یک روز تمام ، خوش باشم به دل ،دراین جهان پرغم . همین .
همین هم که نه ...
فردایش هم بمیرم و تمام .
۳ .چندماه است که مفهوم و معنای زندگی را گم کرده ام .
روزها و شبهایم تاریکند ، و خودم سرگردان در میانه کفر و ایمان ، به تمام جزییات زندگی ام در رفت و آمدم .
دیشب نیز آخرین قطره ریخت تا سرریز شوم .
به گفته سارتر اگر خود را نمی کشیم ، دلیلش این است که مطمئنیم تقریبا هیچ کس از نبودنمان متاثر نخواهد شد و جایی که خواهیم رفت ،تنهاتر از اینی خواهیم بود که هستیم .
- ۹۵/۰۹/۱۶