جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ق.ظ

امروز که نوشته های یک ماه اخیر را مرور میکردم فکرکردم یا مبتلا شدم به افسردگی ، یا این خاصیت زندگی و آدم بالغ است که ریب زنان به راهش ادامه بدهد در مسیر زندگی . 

از خواب بیدار نمی شدم . خواب خوبی دیده بودم و حالا که نیمه خواب و بیدار بودم دلم نمی خواست مزه خوش خواب را با واقعیت دنیا عوض کنم. 

اصلا خواب خوب یعنی با نوک پا از بودنش در کنارتان مطمئن باشید وبعد چشم باز کنید .خواب خوب بیدار شدن با صدای یار است . درآغوش کشیدنش است . 

اصلا مهمترین اختراع بشر « آغوش گرفتن است». همان لحظه که اولین انسان درنمی دانم چندهزارساله قبل فردی که دوست داشت و دلتنگش بود در آغوش کشید . 

من هم باید از نسل آن انسان باشم . بس که آغوش آرامم میکند . سخت است آرام کردن خود و ابراز دلتنگی و حجم احساس با چند کلمه ، چند لبخند و لغات ، برای کسی که حسرتش را می کشی . 

بدون « درآغوش گرفتن » نمیشود دلتنگی را تسکین داد ، نمیشود احساس را منتقل نمود...

 

 

شب هم که فال ارسالی با پیشنهاد من و همدستی شیخ ما و حضرت شیراز نشین رسید ، متوجه شدم دربیت آخر بطور زیرپوستی « همینی که هست و برو خودت خودت رو خوشحال بنما» یی فرمودند . 

گرچه هردو لابد دیشب سرشان شلوغ بوده حافظ برای هشتاد میلیون که هرکدام بطور ضربدری به نیت چندین نفر فال گرفتند , ماند شیخ ما که قبول زحمت کردند و تفالی زدند که بنده صنمی خوش در نهانخانه عشرت دارم . 

البته صنم ما مانند خداست ، حضور دارد ولی ما ازدیدنش محرومیم  و برای اثبات حضورش نیز باید -به انواع براهین نظم و فطرت وغیره دست بیاویزیم تا بگوییم هست . حالا شما هم  بگویید هست .

 

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی