جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

که رنج خاطرم ز جور دور گردون است

سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۴۶ ق.ظ

لباسهایم را کم کردم . 

آب دستشویی را گرفتم روی پاها تا مثلا پاشویه شوم. فکر می کنم آتش دل را کجا پاشویه کنم . 

تلاش می کنم فکر نکنم. اما بقول آن متفکر همین تلاش کردن برای نفکریدن ، خودش اصل فکر است که می کنی.

 می آیم اینجا را بازمی کنم -به نوشتن ، آن یکی وبلاگ نمی نویسم. فعلا و احتمالا تا مدتها . 

آخرینش دوجمله به طنز بود ، بگذارهمان بماند .

مثل نگاتیف فیلمی که در یک لحظه خوب قطع شده و دنباله ندارد . یا انتهای خوب یک فیلم که بقیه ندارد . همان قسمت خوبش قطع میشود و تمام .

فکر می کنم آدم خوب نیست یکهو بمیرد. 

من دوست ندارم بیخبر بمیرم .

خیلی کارها باید انجام بدهم . تکلیف خیلی چیزها را باید روشن کنم .

خیلی چیزهای دور ریختنی هست . ازبین بردن ها ، یادگاری ها ، دوست داشتنی ها که دلت نمی خواهد همینطور بماند .یا دست هرکسی بچرخد . 

مثلا کتابها. یا نقاشیهایم و شمعها و مجسمه ها ... و گلدانها و گلهایم .

بعد می ماند وبلاگ ها و نوشته ها و ایمیلهای فرستاده نشده . پسوردها  یی که باید پاک کنی و نامه هایی که باید بفرستید . 

بعضی یادگاری ها باید بماند دست همانی که با او خاطره داری . و عکسها ... 

تنها چیزی که نمی توانی تقسیمش کنی خاطراتی ست که با تو -به خواب و خاک می رود .

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی