جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

دیارعشق

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۴۱ ق.ظ

به دیار عشق تو مانده ام ،زکسی ندیده عنایتی 
به غریبی ام نظری فکن که تو پادشاه ولایتی

گنهی بوَد مگر ای صنم،که ز سِرِّ عشق تو دم زنم؟
فهجـرتنی! و قتلتنی !و اخذتنی به جنـایتی!

شده راه طاقت و صبر طی،بکشم فراق تو تا به کی
همه بند بند مرا چو نی،بود از غم تو حکـایتی

عجزالعقول لدرکهِ ، هلـــــــــک النفوس لوَهمـــــهِ
به کمال تو که بَرَد رهی ؟نبود به جز تو نهـایتی

چو صبا بَرَت گذر آورد ، ز بلاکشان خبر آورد
رخ زرد و چشم ترآورد ،چه شود کنی تو عنـایتی

قدمی نهی تو به بسترم ،سحری ز فیض خود از کرم
به هوای قرب تو برپرم،به دو بال دهم بجناحتی

برهانی ام چو از این مکان ، بکشانی ام سوی لامکان
گذرم ز جان و جهانیان ، که تو جان و جاندهِ خلقتی

طاهره قرة العین.


سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات ... تو چطور ؟!

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی