جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

زغیبت تو دمی بود و هزاران آه!

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۴۶ ب.ظ

"یاد دارم که در ایام پیشین من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی، صحبت داشتیم. 

ناگاه اتفاق غیبت افتاد. 

پس مدتی باز آمد و عتاب آغاز کرد که در این مدت قاصدی نفرستادی. 

گفتم : دریغ آمدم که دیدۀ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم! "

درباب اوضاع من و رندی پاسخ احتمالی آقای«ح» 


پیوست: هورمونهای بهم ریخته و اعصاب خراب، یک متن طولانی نوشتم پرید، حوصله نداشتم ازنو بنویسم. خلاصه اش همان است که جناب سعدی فرمود

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی