جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

ما زندگی کرده ایم، نگو که خواب بود

چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۵۶ ب.ظ

بخش عمده زندگی مرا آدمها تشکیل می دهند، باقی هرچه ماند طبیعت است و موسیقی و خط خطی های رنگی.

آدمها و رفتارشان، قصه ها و غصه هایشان، شادیها و دستهایشان.

دستهای آدمها و چشم‌هایشان بیشتر از هرچیز دیگری شبیه خودشان است.

در دنیایم با آدمها گاهی همه چیز با هم خوب پیش میرود. انگار به غلتک زندگی کلی روغن کاری کنی تا همه چیز به نرمی و سهولت جلو برود. همه چیز مطابق انتظار همه است. رفتارها، حرفها، قصه ها.

امان از روزی که سازها همه ناکوک می زنند. همه صداها گوشخراش و زننده. نامهربانها، ظالم ها، دروغگوها...

 به عزیزترین و نزدیکترین آدمت که دست دراز کنی، می بینی او هم یا نیست، یا صدایش و رفتارش با تو خش گرفته است. 

این طور وقتها باید بگذاری و بروی به گوشه خلوت خودت. بگذاری که همه چیز برگردد به حال اولش که گاهی زیاد طول نمی کشد و گاه سالی و سال هایی طول می کشد.

زمان دلگیری از آدمها و رابطه ها و رفتار و حرفها خواهد گذشت، اما فراموش کردنشان راحت نیست. خط عمیقی افتاده روی دنیای آدمها.

برای من این خط می افتد روی عمق روحم .

پاک کردنش و رسیدن به آرامش اما طول می کشد . 

راحت نیست هرچه زیسته ای را صبح که بیدار می شوی پاک کنی . 

  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی