جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

صد نامه به «ح»

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ب.ظ

این نامه ها رو می نویسم، فقط به یک دلیل؛ اونهم اینکه وقتی دیدمت برات بخونم. 

هرچند الان مدتها از آخرین باری که همدیگرو دیدیم می گذره و هیچ اثری از تو نیست.

 ولی قلبم روشنه، یه نوری بعد از همه تلخی ها و تاریکی هاهست. یه نوری که میگه:" تو برمی گردی!"

نشستم روی تخت و به اون دو تا تابلوی زیر لوستر دیواری نگاه می کنم. یادمه اون روز که خریدمش به نظرم اومد یکی از اونها شبیه توئه و دیگری شبیه من!

دیشب که خیلی به یادت بودم، چند لحظه خیره شدم بهشون، یه طوری که بهش می گن تمرکز کردن!
و بعد به این نتیجه رسیدم باید جابه جاشون کنم. چون تا حالا زاویهء نگاهشون عکس هم بوده و اگر روبه هم باشند حتما یک نشانه خوبه...

حالا که به تابلوها نگاه می کنم چشم های من بسته است و چشم های تو هم...

ولی اگه چشمات باز شن داری منو نگاه می کنی، ومن منتظرم که چشمات رو بازکنی...

یه صدایی توی دلم میگه:" تو برمی گردی!"
  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی