جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

ای عید، بیفکن خوان، داد از رمضان بستان

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۵ ب.ظ

اولین روز ماه رمضان را با کمردرد که درمیان زنان عام البلوی ست آغاز کردم. روز گار که به ما رحم نمی کند،بنابراین خیلی مادرگونه وار روانه ام کردند برای خرید منزل.

 درحین پوشیدن لباس عنوان کردم که اگر از روز اول برای انجام هر خرید ضروری و غیر ضروری منزل و اهل منزل، درصدی بعنوان مزد کارپردازی گرفته بودم حالا در سواحل مدیترانه در حال آفتاب گرفتن بودم ، و سریع در را بستم تا جواب مادر را نشنوم.

آغاز کننده مهمانی خدا راننده سواری زرد رنگ بود که بجای هزار تومن کرایه، از من هزار و پانصدتومان خواست و تلاش کرد برای جلوگیری از هر گونه اعتراض احتمالی من، انواع حرفهای کلفت ونازک را به خورد مسئولان و مدیران و متخصصان و کارشناسان و مشاوران و همه کاره های مملکت بدهد تا من هم بدانم در برابر آن مقامات ارشد نظام ، عددی نیستم.

نفر دوم سبزی فروش معروف، محبوب قلب بانوان خانم های خانه دار امیدوار، آقا مسیب بود که در مغازه ای خالی از سبزی نشسته بود و با خودش حرف میزد و دیگر خبری از زنان خانه دار امیدوار نبود تا با آنها میرت*بزند.

خبر گرانی سبزی از کیلویی سه هزارتومان به کیلویی پنج هزار تومان را آقا مسیب داد و من فهمیدم کلا مهمانی متعلق -به خدا است ولی میزبانان این دنیا عجیب برای مهمانان تیز کرده اند که جیب بشکافند.

عرضم خدمت انورتان که برای یک کیلو سبزی خوردن و یک کیلو آش و نیم کیلو دلمه پانزده هزارتومان دادم تا آقای سبزی فروش داخل بازار بزرگ رشت به ترفند شعبده یخرده این رند شد و یخرده آن رند شد به ما سبزی بفروشد و من هم فکر کنم چرا بجای کوکوی سبزی، کیک توت فرنگی نپزیم که هم خوش مزه تر است و هم ارزانتر و همینطور به شاه توت مهجور می اندیشیدم و به برگ مو و بعدتر در ذهنم سبدهای پلاستیکی میوه را از خاک باغچه پر کنم و خودکفا از سبزی بشوم . بعد یاد ملکه ماری آنتوانت افتادم که از گرانی نان، خوردن کیک را به مردم فرانسه توصیه کرده بود، احتمالا آنجا هم کاسبها برای مهمانی خدا چرتکه ها انداخته و کاردها آخته کرده و آماده بودند که نان گران شد و کیک ارزان!

موقع برگشتن هم دو خانم محجبه چادری با روسری های سبز مغز پسته ای و گل بهی و چادر عربی و آرایش نیم خلیجی داخل ون منتظر بودند تا پسر همراهشان کلوچه بخرد که انگار آن هم به قراری قیمتش دوبل شده، دختر جوان روسری سبز که بی شک از طرفداران تتلیتی و سید همراهش بود، فرمود که از دولت روحانی بیشتر از این انتظار نمی رود و اینجا مملکت امام زمان است و...

راستش من هم اگر امام زمان خود بودم با آین وضعیت یک چند صد سال دیگر هم ظهور نمی کردم. 

سبزی ها را محکم نگه داشتم،  راستش چند خانم با نگاه عجیبی در بازار از من قیمت سبزی پرسیدند، حالا که حساب کردم دیدم داغ بودم و زیاد خرید کردم...


  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی