جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

مادری

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۶ ب.ظ

من عاشق بچه ها هستم و عاشقتر دختر بچه‌ها و شاید بزرگترین آرزویی که دارم مادری کردن برای دختری است که ندارم.

اما هنوز مادری را تجربه نکردم.

بجایش برای پسرهای خواهرم مادری کردم و برای فرزند دوستان خاله بودن را و حتی برای کودکان دیگر محبت نثار کردن...

هربار که دختری کوچک خاری به انگشتش می خلد، یا فرزندی را زیر دست و پای فقر و شرایط بد زندگی و رفتار پدر و مادرش می بینم دلم پاره پاره می شود .

به دختر نداشته ام فکر می کنم و دلم هزار پاره می شود.

اینها که همه گفتم سمت دل مادرانگی است، آنسوی نگفته هایم نگرش جدی به حقوق کودکان است در مملکتی که طبق قانون جان و مال خودت متعلق به پدرت است .

پدری که فرزندش را زیر ماشین انداخت تا دیه بگیرد به خاطر روی کثیف فقر، در بهترین حالت ده سال می رود زندان. 

نمی دانم کدام بهتر است.

فرزندی که مرد و راحت شد یا می ماند و زندگی می کرد دنیایی که هست و نامش را زندگی گذاشتند...


  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی