جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

قرار و خواب زمن طمع مدار ای دوست

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۴ ق.ظ

نجاری که کار دکور مغازه را انجام می دهد معتاد است . وسط کار چند بار به مرز خماری رسید و می ترسیدم دست و پایش را زخمی کند. شاگردی هم داشت که خودش نازیلا صدایش می کرد. رفتارشناسی شاگرد خودش پروژه بزرگی میشود. هردو حسابی ریختند و پاشیدند و تا ۱۲/۵ شب ماندیم که کار تمام شود و البته نشد و باقی مانده برای روز دوشنبه که آیا آقا بیاید یا نیاید.

چندبار عملیات جارو و گردگیری خرده چوبها را به تنهایی انجام دادم. چون برای ارسال کارگر خدماتی باید از سه روز قبل هماهنگ کرد. دیشب هم که مقداری از بارها رسید تا۱۱/۵ ماندیم و امروز صبح....

ویزیتور تنقلات و برندهای خوراکی مرد جوان با موهای کوتاه وکم پشت است که بسیار حساس است. حرفهایش را با ناز می زند و صحبت کردن من درمقابل او شبیه دیوار محکمه است،سرد و بتنی . 

کمبود خواب دارم. 

حس می کنم هرگز شکمم انقدر بزرگ نشده بود.

دوستم پرسیده به نعل اسب اعتقاد دارم یا خیر. آن یکی با تعجب می گوید عقل را با نعل طاق نمی زند. دوست اول می گوید نخیر و شانس هست و ... 

می گویم فقط مطمئن باش نعل اسب است و نروی نعل خر بدهی دستمان! 


ده مرتبه شمردم به زبان مادری توضیح دم کردن چای لاهیجان را به مرد جوانی که برایم عسل و خشکبار آورد و باز جهت اطمینان صبح هم یک دهن تکرار درخواست کرد...

خلاصه که سلام مرا به خواب برسانید ...


  • Jahan Jan

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی