جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

جان جهان

ما فراموش شدگان جدا افتاده از خویشیم، که دیگر سراغی از ما نمی گیرند.

دوستت داشتم و دارم

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۴۵ ق.ظ

دقیقاً این تو هستی که نمی‌توانم با تو ‫حرف بزنم... این تو هستی که نمی‌توانم ‫ببوسمت...

 برای اینکه دوستت داشتم، دوستت ‫داشتم و هنوز هم دوستت دارم!

  • Jahan Jan

فجر زندگی

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۱۸ ب.ظ

چرخ زمان می چرخد و روز پایین پای آدمها می غلطد.

و روزها چگونه پشت سر هم و به شتاب می گذرند؛ شفق، فلق، گذر خورشید و گذر ماه از پی ماه.

بچه ها مرد می شوند، موهای سیاه سپید می شوند، زمان خطوطش را روی چهره ها می کند. 

دریاها خشک می شوند، کوهها لخت می شوند و باز از نو رستاخیز زمین برپا می شود. 

 خداوند قادر متعال است. رنج مرا به من داده، اندوه مرا بیشتر می کند ، آنچه خواسته ام داده و برخی را هم به تمامی از من گرفته. 

برای من اینگونه می خواهد. 

  • Jahan Jan

نام تو غم زدا و کلام تو دلربا

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۵۱ ب.ظ

۱.کلام ترسناک است... وقتى به کسى می‌گویى دوستش دارى، وقتى به کسى می‌گویى دیگر دوستش ندارى... مى‌توانى کسى را از نو بسازى، یا نابودش کنى... با یک واژه، با اصوات، نیرویى هولناک‌تر از هر سلاحى، در دهان هر یک از ما...



۲.خداوند است که صبر دارد، آدمی صبور نیست. 

دیگر نمی شود بیش ازاین منتظر همه چیز ماند.

حتی امیدهای منقوش دنیا نیز دیگر آدم را فریب نمی دهد...
  • Jahan Jan

کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ


آرزوی دیگرم بعد از داشتن یک دختر،
داشتن این خانه است. هربار که میبینمش 
میگویم: رنگهای پوسته شده را می تراشیم، 
رنگ تازه می زنیم،
پنجره هارا تعمیر می کنیم
بعد کف خانه را چوب می کوبیم
بعد تر هم تراس جداشده را وصل می کنیم
پرده های سفید را بزنیم تمام میشود 

زندگی خواهیم کرد ...




  • Jahan Jan

نگار ما به کنار آمد و زما کناره گرفت

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲ ق.ظ

عاشقی را گفتند: اگر مستجاب الدعوه بودی، چه می‌خواستی؟
گفت: برابر شدن عشق میان من و محبوب , تا دل‌های مابه پنهانی و آشکارا یکی شود...

کشکول شیخ‌بهایی



نمی دانستم دعایی که از ته دل به نماز حاجت می خوانم، شیخ بهایی نیز خواسته است. که عشق در زمان یگانه ماند.

  • Jahan Jan

کلام دیگران

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۵ ق.ظ

۱.قلب‌ها می‌توانند بشکنند، بله گاهی اوقات قلب‌ها می‌شکنند، و من آرزو داشتم که ای کاش وقتی قلبم شکست می‌مردم، اما اینگونه نشد.

استفن کینگ


۲.‏اما قلب حافظه‌ی خودش را دارد و من هیچ چیز را فراموش نکرده‌ام.

‏آلبر کامو


۳.ما نباید انتظار داشته باشیم آدم‌ها را تمام و کمال بشناسیم. حتی اگر عمیقاً عاشق آنها باشیم.

هاروکی موراکامی

  • Jahan Jan

ز کدام باده ساقی به من خراب دادی؟

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۴۹ ب.ظ

نخست
دیرزمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی بازگرفتم
در پیرامونِ من
همه چیزی
به هیأتِ او درآمده بود
آنگاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست...


احمد شاملو

  • Jahan Jan

نشان عهد و وفا نیست...

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۴۷ ب.ظ
خوشا آن حالَتِ مَستی 
که با ما عَهد می‌بَستی...

  • Jahan Jan

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ب.ظ

یک نوشته از تو لابلای دفترم پیدا کرده ام و هرروز می خوانم.

این کلمات صورت تو را، صدای تو، و نگاه تو را برای من زنده می کنند.

آمده بودی پیش من، کتابهایم روی میز بود و داشتم از آرنت و اندیشه سیاسی اش چیزی می نوشتم، رفتم آشپزخانه چای بریزم و میوه بشورم. 

تو دفترم را نگاه کرده بودی و با مداد برایم دو بیت شعر نوشتی. 

شاید حافظ را ترجیح می دادی چون رند بود و در لفافه حرف میزد،  مثل خودت که هرگز حرف دلت را نزدی، و یکبار هم که زدی قلبم شکست.

حالا نشسته ام و در دفترم کلمات تو را دیده ام. 

حتما نمی دانی چه نوشتی. مهم هم نیست. این کلمات فقط تو را برای من زنده می کند. همین

  • Jahan Jan

هر رازی که بر دل داشتم...

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۳ ب.ظ
  • Jahan Jan